آشنایی با قیامت روز آخر زمین

قیامت روزبسیار زیبایی است اگرگناه نکنیم مانند قالب این وبلاگ که همیشه بهار است

آشنایی با قیامت روز آخر زمین

قیامت روزبسیار زیبایی است اگرگناه نکنیم مانند قالب این وبلاگ که همیشه بهار است

آشنایی با قیامت روز آخر زمین خلود

خلود

منابع مقاله:

معاد و جهان پس از مرگ، مکارم شیرازی، ناصر؛


همان گونه که خدمات و خلافکاریهای همه مردم از نظر کیفیت و کمیت یکسان نیست، پاداش و مجازات آنها نیز نمی تواند یکسان بوده باشد.در مقررات کیفری و جزائی قوانین عادی و بشری نیز هیچ گاه مجازات کسی که مثلا یک انگشتری ارزان قیمت را سرقت کرده یا مجازات کسی که حمله به خانه مردم نموده و ضمن سرقت تمام هستی اهل آن خانه، زنان و کودکان آنها را نیز به قتل رسانیده است هرگز مساوی نمی باشد.

در پاداشها و مجازاتهای الهی که از هر نظر حساب شده است،

خلود

منابع مقاله:

معاد و جهان پس از مرگ، مکارم شیرازی، ناصر؛


همان گونه که خدمات و خلافکاریهای همه مردم از نظر کیفیت و کمیت یکسان نیست، پاداش و مجازات آنها نیز نمی تواند یکسان بوده باشد.در مقررات کیفری و جزائی قوانین عادی و بشری نیز هیچ گاه مجازات کسی که مثلا یک انگشتری ارزان قیمت را سرقت کرده یا مجازات کسی که حمله به خانه مردم نموده و ضمن سرقت تمام هستی اهل آن خانه، زنان و کودکان آنها را نیز به قتل رسانیده است هرگز مساوی نمی باشد.

در پاداشها و مجازاتهای الهی که از هر نظر حساب شده است، و دور از اشتباهات و غلط کاریهائی است که قوانین بشری معمولا از آنها خالی نیست، این تناسب دقیقا در میان «اعمال» از یکسو و پاداش و کیفر آنها از سوی دیگر وجود دارد.

بخصوص اینکه: همانطور که قبلا توضیح داده شد همواره یک رابطه طبیعی و تکوینی میان «عمل» و «کیفر و پاداش» موجود است.

بنابر این تفاوت پاداشها و کیفرهای اشخاص، امری است روشن و تا اینجا بحثی نیست.

اما از منابع اسلامی اعم از قرآن و کتب معتبر حدیث به خوبی استفاده می شود که عموم افراد پاک و با ایمان جاودانه در بهشت خواهند بود، و بعضی از افراد گناهکار که وجود آنها غرق در کفر و انکار و گناه و تجاوز شده است برای همیشه در مجازات و عذاب دوزخ می مانند، و به تعبیر دیگر مجازات آنها نیز جاودانه است.

در زبان قرآن از این موضوع به «خلود» تعبیر شده که در اصل لغت به معنی بقای چیزی به حال خود است، و اگر به اشیاء فساد ناپذیر «خالد» گفته می شود نیز به همین جهت است.

از 25 مورد که در قرآن مجید کلمه «خالدون» به کار رفته چهارده مورد آن درباره عذاب دوزخ و جاودانگی آن است.

و از 44 مورد که کلمه «خالدین» به کار رفته سیزده مورد مربوط به این قسمت می باشد، گاهی علاوه بر تعبیر به خلود، با عبارات دیگری جاودانگی پاداش و کیفر مشخص شده است.

مثلا در سوره هود در مورد نیکوکاران سعادتمند می خوانیم: «و اما الذین سعدوا ففی الجنة خالدین فیها ما دامت السموات و الارض الا ما شاء ربک عطاء غیر مجذوذ، اما سعادتمندان، در بهشت تا آسمان و زمین برپاست باقی می مانند مگر آنچه را که خدا بخواهد این بخششی است قطع نشدنی» . (1)

و در مورد شقاوتمندان می گوید: «خالدین فیها مادامت السموات و الارض الا ما شاء ربک، آنها، تا آسمان و زمین برپاست در دوزخ می مانند، مگر آنچه خدا بخواهد» . (2)

روشن است که استثناء آخر آیه (مگر آنچه را خدا بخواهد) به معنی قطع پاداش و کیفر نیست، بلکه بیان قدرت پروردگار است یعنی نه آنکه خیال شود با چنان پاداش و کیفری کار از دست خدا بیرون می رود، نه، همه چیز همچنان در قبضه قدرت اوست.

شاهد این سخن ذکر جمله: «عطاء غیر مجذوذ» (این بخششی است قطع نشدنی) بعد از استثناء مذکور است.

به علاوه اگر کسی در دوام کیفر بدکاران تردید کند در دوام پاداش نیکو کاران جای تردیدی وجود ندارد و این قرینه دیگری است بر آنچه گفتیم دقت کنید.

یک سؤال مهم

در اینجا فورا یک علامت استفهام بزرگ در فکر هر شنونده ای ترسیم می شود که این نابرابری چگونه در کار خدا ممکن است؟

چگونه می توان پذیرفت که انسانی تمام عمر خود را که حداکثر هشتاد یا صد سال بوده کار خوب یا بد کرده است ولی میلیونها میلیون سال و بیشتر پاداش و کیفر ببیند؟ !

باز این مطلب در مورد پاداش چندان مهم نیست، زیرا بخشش و پاداش هر چه بیشتر باشد نشانه فضل و کرم پاداش دهنده است بنابر این جای هیچ گونه ایراد و خرده گیری نیست.

اما در مورد کار بد و گناه و ظلم و کفر و انکار، چگونه عذاب جاودانه در برابر گناه محدود با اصل عدالت سازگار است؟

کسی که دوران طغیان و سرکشی و تجاوزش حداکثر از یک صد سال تجاوز نمی کند چرا همیشه باید در آتش و مجازات شکنجه ببیند!

آیا عدالت ایجاب نمی کند که یک نوع تعادل در اینجا برقرار گردد و مثلا هشتاد یا صد سال (به اندازه اعمال خلافش) کیفر ببیند؟ !

پاسخ های غیر قانع کننده

پیچیدگی پاسخ این اشکال سبب شده که بعضی به فکر توجیه آیات خلود بیفتند و آنها را طوری تفسیر کنند که مجازات جاودان که به عقیده آنها برخلاف اصل عدالت است از آن استفاده نشود .

1 بعضی می گویند: منظور از «خلود» معنی کنائی یا مجازی آن است یعنی یک مدت نسبتا طولانی، همانطور که به افرادی که تا آخر عمر باید در زندان بمانند می گویند آنها محکوم به «زندان ابد» هستند، با اینکه مسلما ابدیتی در هیچ زندانی وجود ندارد و با پایان عمر، پایان می یابد، حتی در زبان عربی نیز «یخلد فی السجن» که از ماده خلود است در این گونه موارد به کار می رود.

2 بعضی دیگر می گویند: اینگونه گردنکشان طاغی و یاغی که گناه سراسر وجود آنها را فرا گرفته است و وجودشان به رنگ کفر و گناه در آمده اگر چه همیشه در دوزخ خواهند بود، ولی مهم اینجاست که دوزخ همیشه به یک حال باقی نمی ماند بلکه روزی فرا می رسد که آتش آن مانند هر آتش دیگر بالاخره خاموش می گردد! و آرامش خاصی دوزخیان را فرا می گیرد!

3 بعضی دیگر احتمال داده اند که با گذشت زمان و پس از کشیدن مجازاتهای فراوان، سرانجام یک نوع سازش با محیط در دوزخیان به وجود می آید و آنها به رنگ محیط خود در می آیند و کم کم به آن خو می گیرند و عادت می کنند و در این حال هیچ گونه احساس ناراحتی و عذاب ندارند!

البته همان گونه که گفتیم همه این توجیهات به خاطر عجز و ناتوانی در برابر حل مشکل خلود و جاودانی بودن عذاب است، وگرنه ظهور آیات خلود، در جاودانی بودن عذاب یک دسته خاص، قابل انکار نیست.

حل نهایی ایراد

برای حل این مشکل باید به بحثهای سابق باز گردیم و اشتباهی را که در مقایسه مجازاتهای رستاخیز با مجازاتهای دیگر روی می دهد اصلاح کنیم، تامعلوم شود که مسأله خلود هرگز با اصل عدالت پروردگار مخالف نیست.

برای توضیح این بحث باید به سه اصل توجه کرد:

1 مجازات ابدی و جاویدان، همانطور که قبلا هم اشاره شد، منحصر به کسانی است که تمام روزنه های نجات را به روی خود بسته اند و عالما و عامدا غرق در فساد و تباهی و کفر و نفاق گشته اند سایه شوم گناه تمام قلب و جان آنها را پوشانیده، و در حقیقت به رنگ گناه و کفر در آمده اند، همان گونه که در قرآن می خوانیم:

«بلی من کسب سیئة و احاطت به خطیئته فاولئک اصحاب النار هم فیها خالدون، آری کسی که مرتکب گناهی گردد و آثار آن تمام وجود او را احاطه کند چنان کسی اهل دوزخ است و جاودانه در آن خواهد ماند» (3)

2 این اشتباه است که بعضی خیال می کنند که مدت و زمان کیفر باید به اندازه مدت و زمان گناه باشد، زیرا رابطه میان «گناه» و «کیفر» رابطه زمانی نیست بلکه رابطه «کیفی» است یعنی مقدار زمان مجازات تناسب با کیفیت گناه دارد نه مقدار زمان آن.

مثلا کسی ممکن است در یک لحظه دست به قتل نفس بزند و طبق پاره ای از قوانین محکوم به زندان ابد گردد، در اینجا می بینیم زمان گناه تنها یک لحظه بوده در حالی که مجازات آن گاهی هشتاد سال زندان خواهد بود.

بنابر این آنچه مطرح است «کیفیت» است نه «کمیت زمان» .

3 سابقا گفتیم مجازاتها و کیفرهای رستاخیز بیشتر جنبه اثر طبیعی عمل و خاصیت گناه دارد و به عبارت روشنتر: رنجها و دردها و ناراحتیهائی که گناهکاران در جهان دیگر می کشند اثر و نتیجه اعمال خودآنهاست که دامانشان را فرا می گیرد.

در قرآن می خوانیم:

«فالیوم لا تظلم نفس شیئا و لا تجزون الا ما کنتم تعملون، امروز (روز رستاخیز) به هیچ کس ذره ای ستم نمی شود و جز اعمال خود شما جزائی برای شما نیست!» (4)

«و بدالهم سیئات ما عملوا و حاق بهم ما کانوا به یستهزؤن، اعمال بد آنها در برابر آنان آشکار می گردد و آنچه را به باد مسخره می گرفتند و بر آنها وارد می گردد» . (5)

«فلا یجزون الذین عملوا السیئات الا ما کانوا یعملون، به آنها که کار بد انجام دادند جزائی جز اعمال آنها داده نمی شود» . (6)

قبلا در بحث تجسم اعمال نیز توضیحات لازم در این زمینه داده شد.

اکنون که این مقدمات سه گانه روشن شده حل نهایی از دسترس ما چندان دور نیست، و برای رسیدن به آن کافی است که به چند سؤال زیر جواب دهید:

فرض کنید کسی بر اثر مصرف کردن پی در پی مشروبات الکلی در مدت یک هفته گرفتار زخم معده شدید شود بطوری که مجبور باشد تا آخر عمر با این درد بسازد و رنج برد، آیا این برابری میان عمل بد و نتیجه آن برخلاف عدالت است؟

حال اگر عمر این انسان به جای هشتاد سال، یک هزار سال و یا یک میلیون سال باشد و باید به خاطر یک هفته هوسرانی یک میلیون سال رنج ببرد آیا این برخلاف اصل عدالت است؟

در حالی که قبلا وجود این خطر در میگساری به او اعلام شده و عاقبت آن نیز برای او توضیح داده شده است.

و نیز فرض کنید کسی دستورات و مقررات رانندگی را که به کار بستن آنها مسلما به نفع عموم و موجب کاهش تصادف و ناراحتیهای ناشی از آن است، به دست فراموشی بسپارد و به اخطارهای مکرر دوستان عاقل گوش فرا ندهد، و حادثه در یک لحظه کوتاه و همه حوادث در یک لحظه رخ می دهد به سراغ او بیاید، و چشمان خود و یا دست و پای خود را در حادثه از دست بدهد، و به دنبال آن ناچار شود سالیان دراز نابینائی و بی دست و پائی را تحمل کند، آیا این پدیده، هیچ گونه منافاتی با اصل عدالت پروردگار دارد؟

سابقا مثال جالبی داشتیم و مثالها مطالب عقلی را به ذهن نزدیک کرده، و برای گرفتن نتیجه نهائی و استدلالی آماده می کند گفتیم: فرض کنید چند گرم بذر خار مغیلان را بر سر راه خود می پاشیم و پس از چند ماه یا چند سال، خود را با یک صحرای وسیع خار می بینیم که دائما مزاحم ماست و ما را آزار می دهد...و یا اینکه چند گرم بذل گل آگاهانه می پاشیم و چیزی نمی گذرد که آنها تکثیر مثل می کنند، و خود را با صحرائی از زیباترین و معطرترین گلها رو به رو می بینیم که همواره مشام از جان ما را معطر، و دیده و دل ما را نوازش می دهد.

آیا این امور که همه از آثار عمل است هیچ گونه منافاتی با اصل عدالت دارد، در حالی که مساوات و برابری در میان کمیت عمل و نتیجه آن موجود نیست.از مجموع آنچه گفته شد چنین نتیجه می گیریم:

هنگامی که پاداش و کیفر نتیجه و اثر خود عمل آدمی باشد مسئله مساوات و برابری از نظر کمیت و کیفیت مطرح نخواهد بود ای بسا عمل به ظاهر کوچکی که اثرش یک عمر محرومیت و شکنجه و ناراحتی است و ای بسا کار ظاهرا کوچکی که سرچشمه خیرات و برکات برای یک عمر خواهد بود.

(اشتباه نشود منظور ما از کار کوچک، از نظر مقدار زمان است و الا کارها و گناهانی که باعث خلود در عذاب می گردد حتما کوچک از نظر کیفیت و اهمیت نخواهد بود) .

بنابر این هنگامی که گناه و کفر و طغیان و سرکشی سراسر وجود انسانی را احاطه کرد و تمام بال و پرهای روح و جان او در آتش بیدادگری و نفاق سوخت چه جای تعجب که در سرای دیگر برای همیشه از نعمت پرواز در آن جهان وسیع محروم گردد، و گرفتار درد و رنج این محرومیت بزرگ باشد.

آیا به او اعلام نکردند، و او را از این خطر بزرگ آگاه نساختند؟ !

آری...پیامبران الهی از یکسو، و فرمان خرد از سوی دیگر، به او آگاهی لازم را دادند.

آیا بدون توجه و اختیار دست به چنان کاری زد و چنان سرنوشتی پیدا کرد؟ نه، از روی علم و عمد و اختیار بود.

آیا جز خودش و نتیجه مستقیم اعمالش این سرنوشت را برای او فراهم ساخت؟ نه، هر چه بود از آثار کار خود او بود.

بنابر این نه جای شکایتی باقی است و نه ایراد و اشکال به کسی، و نه منافاتی با قانون عدالت پروردگار دارد.

یک نکته در اینجا باقی مانده که با ذکر آن این بحث را پایان می دهیم و آن اینکه: در حدیثی از امام صادق ( علیه السلام) می خوانیم که فرمود:

«انما خلد اهل النار فی النار لان نیاتهم کانت فی الدنیا ان لو خلدوا فیها ان یعصوا الله ابدا و انما خلد اهل الجنة فی الجنة لان نیاتهم کانت فی الدنیا ان لو بقوا فیها ان یعطیعوا الله ابدا فبالنیات خلد هؤلاء و هؤلاء» (7) «به این سبب (جمعی از) اهل دوزخ همیشه در آن می مانند که نیت آنها این بوده که اگر جاودانه در دنیا بمانند گناه و معصیت خدا کنند، و به این سبب اهل بهشت همیشه در آن می مانند که قصد آنها این بوده که اگر بطور دائم در این جهان بمانند اطاعت فرمان خدا کنند، بنابر این هر دو دسته به خاطر نیت و قصدشان، «خلود» یافتند» .

اگر با نظر ابتدائی به این حدیث بنگریم ممکن است سؤالاتی برای ما پیش آید که پاسخ آن آسان نباشد، زیرا تنها تصمیم بر گناه کافی برای آن همه مجازات نیست.

به علاوه در روایات متعددی که در باب نیت گناه وارد شده تصریح گردیده که نیت گناه به تنهایی گناه نیست تا چه رسد به اینکه مجازاتش جاودانی باشد.

اما با دقت می توان گفت که این حدیث نیز اشاره لطیفی به بحثهای گذشته دارد، زیرا نیت گناه جاویدان، تنها برای کسانی است که تمام وجودشان به رنگ گناه در آمده است طغیان و سرکشی همه وجود آنان را احاطه کرده، و تمام روزنه ها را به روی خود بسته اند و بال و پر خویش را سوزانده اند.

و به تعبیر روشنتر: این نیت به تنهایی چنان اثری را نمی گذارد بلکه «خلود» خاصیت آنچنان روح آلوده و طغیانگری است که تصمیم بر گناه دائم دارد، کسی که بر اثر گناه به چنین حالتی در آمده آنچنان از خدا دور شده که راهی برای بازگشت او باقی نمانده، و این از آثار اعمال خود اوست.

پی نوشت ها:

1 سوره هود (11) آیه .108

2 سوره هود (11) آیه .107

3 سوره بقره (2) آیه .81

4 سوره یس (36) آیه .54

5 سوره جاثیه (45) آیه .33

6 سوره قصص (28) آیه .84

7 وسائل الشیعه/جلد اول/صفحه 36/حدیث .4

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد