آشنایی با قیامت روز آخر زمین

قیامت روزبسیار زیبایی است اگرگناه نکنیم مانند قالب این وبلاگ که همیشه بهار است

آشنایی با قیامت روز آخر زمین

قیامت روزبسیار زیبایی است اگرگناه نکنیم مانند قالب این وبلاگ که همیشه بهار است

آشنایی با قیامت روز آخر زمین عذاب اخروی تجسم اعمال انسان

عذاب اخروی تجسم اعمال انسان

منابع مقاله:

مجموعه آثار جلد اول، مطهری ، مرتضی؛


مجازاتهای جهان دیگر، رابطه تکوینی قوی تری با گناهان دارند رابطه عمل و جزا در آخرت نه مانند نوع اول، قرارداری است و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علی و معلولی است بلکه از آن هم یک درجه بالاتر است. در اینجا رابطه «عینیت » و «اتحاد» حکمفرماست; یعنی آنچه در آخرت به عنوان پاداش یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران داده می شود تجسم خود عمل آنهاست.

قرآن کریم می فرماید:

یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء تود لو ان بینها و بینه امدا بعیدا (1)

عذاب اخروی تجسم اعمال انسان

منابع مقاله:

مجموعه آثار جلد اول، مطهری ، مرتضی؛


مجازاتهای جهان دیگر، رابطه تکوینی قوی تری با گناهان دارند رابطه عمل و جزا در آخرت نه مانند نوع اول، قرارداری است و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علی و معلولی است بلکه از آن هم یک درجه بالاتر است. در اینجا رابطه «عینیت » و «اتحاد» حکمفرماست; یعنی آنچه در آخرت به عنوان پاداش یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران داده می شود تجسم خود عمل آنهاست.

قرآن کریم می فرماید:

یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء تود لو ان بینها و بینه امدا بعیدا (1)

«روزی که هر کس آنچه از کار نیک یا زشت انجام داده است حاضر می بیند آرزو می کند که کاش بین او و بین کار زشتش مسافت درازی فاصله می بود» .

در جای دیگر می فرماید:

و وجدوا ما عملوا حاضرا و لا یظلم ربک احدا (2)

«آنچه را که انجام داده اند حاضر می یابند و پروردگار تو به احدی ستم نمی کند» .در جای دیگر می فرماید:

یومئذ یصدر الناس اشتاتا لیروا اعمالهم فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره. (3)

«در این روز مردم گروه گروه بیرون می آیند تا در نمایشگاه اعمال اعمال آنها به آنها ارائه شود پس هر کس هموزن یک ذره کار نیک کند آن را می بیند و هر کس هموزن یک ذره کار زشت کند می بیند» .

در آیه ای که به قول برخی از مفسرین آخرین آیه ای است از قرآن که نازل شده است می فرماید:

و اتقوا یوما ترجعون فیه الی الله ثم توفی کل نفس ما کسبت و هم لا یظلمون (4)

«و بپرهیزید از آن روز که بسوی خدا بازگشت داده می شوید آنگه به هر کسی آنچه که فراهم کرده است به تمام و کمال پرداخت می گردد و به آنان ستم نمی شود» .

درباره مال یتیم خوردن تعبیر قرآن کریم این است:

ان الذین یاکلون اموال الیتامی ظلما انما یاکلون فی بطونهم نارا و سیصلون سعیرا (5)

«آنان که اموال یتیمان را به ستم می خورند جز این نیست که در شکم خویش آتش فرو می برند و بزودی در آتشی افروخته می افتند» .

یعنی مال یتیم خوردن عینا آتش خوردن است اما چون در این دنیا هستند نمی فهمند به محض اینکه حجاب بدن کنار رفت و از این جهان بیرون شدند آتش می گیرند و می سوزند.

قرآن کریم باورداران را چنین اندرز می دهد:

یا ایها الذین امنوا اتقو الله و لتنظر نفس ما قدمت لغدا و اتقوا الله.... (6)

«ای ایمان داران پروای خدا را داشته باشید و هر کسی باید بنگرد که چه چیزی برای فردای خود پیش فرستاده است و از خدا پروا کنید....»

لحن قاطع و صریح عجیبی است به صورت امر می فرماید: هر کس باید بنگرد که برای فردای خود چه پیش فرستاده است سخن از پیش فرستادن است یعنی شما عینا همان چیزهایی را که اکنون می فرستید خواهید داشت لذا درست بنگرید که چه می فرستید.

همچون کسی که وقتی در سفر است اشیائی را خریداری کرده و پیش از خود به وطن خود می فرستد او باید دقت کند زیرا وقتی از سفر برگشت و به وطن خویش رسید در بسته بندی های پستی ای که فرستاده است همان چیزهایی است که خودش تهیه کرده است ممکن نیست که نوعی کالا پیش فرستد و هنگام بازگشت به وطن به نوعی دیگر دست یابد.

در این آیه کریمه دوبار کلمه «اتقوا الله » آمده است و بین آنها فقط یک جمله کوتاه وجود دارد «و لتنظر نفس ما قدمت لغد» شاید در قرآن کریم مشابهی نداشته باشد که یا این فلسفه کوتاه دوبار امر به تقوا شده باشد.

باز هم قرآن کریم می فرماید:

اذا الشمس کورت و اذا النجوم انکدرت، و اذاالجبال سیرت، و اذا العشار عطلت، و اذاالوحوش حشرت، واذا البحار سجرت، و اذا النفوس زوجت، واذا الموؤدة سئلت، بای ذنب قتلت، و اذا الصحف نشرت، و اذا السماء کشطت، و اذا الجحیم سعرت، واذا الجنة ازلفت، علمت نفس ما احضرت. (7)

«آن زمان که خورشید از درخشش بیفتند ستارگان بیفروغ شوند; کوهها سیر داده شوند; شتران آبستن به حال خود رها گردند; حیوانات وحشی جمع شوند; دریاها مشتعل شوند; جانها جفت گردند; درباره دخترانی که زنده به گور شده اند پرسش شود که به موجب چه گناهی کشته شدند؟ نامه ها گشوده شود; آسمان برکنده شود; دوزخ افروخته گردد و بهشت نزدیک آورده شود هر کس خواهد دانست چه آماده و حاضر کرده است » .

یعنی آنچه به آدمی در آن جهان می رسد اعم از نعیم بهشتی و عذاب دوزخی همه، چیزهایی است که آدمی خودش آماده و حاضر ساخته است الا اینکه در این دنیا آنان را نمی شناسد و در آخرت آنها را خواهد شناخت; و این مضمون آیات بسیاری از قرآن کریم است که می فرماید روز قیامت خدا به شما خبر می دهد که شما چه می کردید; یعنی شما اکنون خبر ندارید که چه کار می کنید، روز رستاخیز از کار خویش با خبر می شوید و کردار خود را خواهید شناخت.

قل ان الموت الذی تفرون منه فانه ملاقیکم ثم تردون الی عالم الغیب و الشهادة فینبئکم بما کنتم تعملون (8)

«بگو مرگی که آن می گریزید بزودی با شما ملاقات خواهد داشت; آنگاه به سوی دانای پنهان و آشکار برگردانیده می شوید پس شما را به کردارهایتان آگاه می سازد.»

مجازات آخرت تجسم یافتن عمل است نعیم و عذاب آنجا همین اعمال نیک و بد است که وقتی پرده کنار رود تجسم و تمثل پیدا می کند تلاوت قرآن صورتی زیبا می شود و در کنار انسان قرار می گیرد غیبت و رنجانیدن مردم به صورت خورش سگان جهنم درمی آید.

به عبارت دیگر اعمال ما صورتی ملکی دارد که فانی و موقت است و آن همان است که در این جهان به صورت سخن یا عملی دیگر ظاهر می شود; و صورتی و وجهه ای ملکوتی دارد که پس از صدور از ما هرگز فانی نمی شود و از توابع و لوازم و فرزندان جدا ناشدنی ماست اعمال ما از وجهه ملکوتی و چهره غیبی باقی است و روزی ما به آن اعمال خواهیم رسید و آنها را با همان وجهه و چهره مشاهده خواهیم کرد اگر زیبا و لذتبخش است نعیم ما خواهد بود واگر زشت و کریه است آتش و جحیم ما خواهد بود.

در حدیث است که زنی برای مساله ای به حضور رسول اکرم صلی الله علیه و آله مشرف شد وی کوتاه قد بود پس از رفتنش عایشه کوتاه قدی وی را با دست خویش تقلید کرد رسول اکرم صلی الله علیه و آله به وی فرمود: خلال کن عایشه گفت: مگر چیزی خوردم یا رسول الله ؟! حضرت فرمود خلال کن. عایشه خلال کرد و پاره گوشتی از دهانش افتاد. (9)

در حقیقت حضرت با تصرف ملکوتی واقعیت ملکوتی و اخروی غیبت را در همین جهان به عایشه ارائه دادند.

قرآن کریم درباره غیبت می فرماید:

و لا یغتب بعضکم بعضا ا یحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا فکرهتموه. (10) 10)

«مسلمانان از یکدیگر غیبت نکنند آیا کسی دوست می دارد که گوشت برادر خویش را در وقتی که مرده است بخورد؟ نه از این کار تنفر دارید»

قیس بن عاصم که از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است نقل کرده که روزی باگروهی از «بنی تمیم » خدمت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله شرفیاب شدم گفتم یا رسول الله ما در صحرا زندگی می کنیم و از حضور شما کمتر بهرهمند می گردیم ما را موعظه فرمایید.

رسول اکرم نصایح سودمندی فرمود و آن جمله چنین فرمود:

«برای توبه ناچار همنشینی خواهد بود که هرگز از تو جدانمی گردد با تو دفن می گردد در حالی که تو مرده ای و او زنده است همنشین تو اگر شریف باشد تو را گرامی خواهد داشت و اگر نابکار باشد تو را به دامان حوادث می سپارد آنگاه آن همنشین با تو محشور می گردد و در رستاخیز با تو برانگیخته می شود و تو مسؤول آن خواهی بود پس دقت کن که همنشینی که انتخاب می کنی نیک باشد زیرا اگر او نیک باشد مایه انس تو خواهد بود و در غیر این صورت موجب وحشت تو می گردد آن همنشین کردار تو است » .

قیس بن عاصم عرض کرد دوست می دارم که اندرزهای شما به صورت اشعاری در آورده شود تا آن را حفظ و ذخیره کنم و موجب افتخار ما باشد رسول اکرم صلی الله علیه و آله دستور فرمود کسی به دنبال حسان بن ثابت برود ولی قبل از اینکه حسان بیاید قیس خودش که از سخنان رسول اکرم به هیجان آمده بود نصایح رسول خدا را به صورت شعر در آورد و به حضرت عرضه داشت اشعار این است:

تخیر خلیطا من فعالک انما قرین الفتی فی القبر ما کان یفعل

و لابد بعد الموت من ان تعده لیوم ینادی المرء فیه فیقبل

فان کنت مشغولا بشی ء فلا تکن بغیر الذی یرضی به الله تشغل

فلن یصحب الانسان من بعد موته و من قبله الا الذی کان یفعل

الا انما الانسان ضیف لاهله یقیم قلیلا فیهم ثم یرحل

«از کردار خویشتن دوستی برای خود برگزین که رفیق آدمی در گور (برزخ) همان اعمال او می باشد.»

«بناچار باید همنشین خود را برای روز رستاخیز انتخاب کنی و آماده سازی.»

«پس اگر بچیزی سرگرم می شوی مراقب باش که جز به آنچه خدا می پسندد نباشد.»

«زیرا آدمی پس از مرگ جز با کردار خویش قرین نمی گردد.»

«همانا آدمی در خانواده خود میهمانی بیش نیست که اندکی در میان ایشان درنگ و سپس کوچ کند.» (11)

در حدیث است که:

انما هی اعمالکم ردت الیکم.

این عذابها همان اعمال و کردارهای شماست که به سوی شما برگردانیده شده است.

آفرین بر سعدی، عالی سروده است:

هر دم از عمر می رود نفسی چون نگه می کنم نمانده بسی

ای که پنجاه رفت و درخوابی مگر این پنج روز دریابی

خجل آنکس که رفت و کار نساخت کوس رحلت زدند و بار نساخت

عمر، برف است و آفتاب تموز اندکی ماند و خواجه قره هنوز

هر که آمد عمارتی نو ساخت رفت و منزل به دیگری پرداخت

برگ عیشی به گور خویش فرست کس نیارد ز پس تو پیش فرست

هر که مزروع خود بخورد به خوید وقتخرمنش خوشه باید چید

ای تهیدست رفته در بازار ترسمت برنیاوری دستار

یادی از استاد

از استاد خودم عالم جلیل القدر مرحوم آقای حاج میرزا علی آقا شیرازی (اعلی الله مقامه) که از بزرگترین مردانی بود که من در عمر خود دیده ام و به راستی نمونه ای از زهاد و عباد و اهل یقین و یادگاری از سلف صالح بود که در تاریخ خوانده ایم جریان خوابی را به خاطر دارم که نقل آن بیفایده نیست.

در تابستان سال بیست و سال بیست و یک، من از قم به اصفهان رفتم و برای اولین بار در اصفهان با آن مرد بزرگوار آشنا شدم و از محضرش استفاده کردم البته این آشنایی بعد تبدیل به ارادت شدید از طرف من و محبت و لطف استادانه و پدرانه از طرف آن مرد بزرگ شد بطوری که بعدها ایشان به قم آمدند و در حجره ما بودند آقایان علماء بزرگ حوزه علمیه که همه به ایشان ارادت می ورزیدند در آنجا از ایشان دیدن می کردند.

در سال بیست که برای اولین بار به اصفهان رفتم هم مباحثه گرامیم که اهل اصفهان بود و یازده سال تمام با هم هم مباحثه بودیم و اکنون از مدرسین و مجتهدین بزرگ حوزه علمیه قم است به من پیشنهاد کرد که در مدرسه صدر عالم بزرگی است که نهج البلاغه تدریس می کند بیا بروم به درس او این پیشنهاد برای من سنگین بود طلبه ای که «کفایة الاصول » می خواند چه حاجت دارد که به پای تدریس نهج البلاغه برود؟! نهج البلاغه را خودش مطالعه می کند و با نیروی اصل برائت و استصحاب مشکلاتش را حل می نماید!

چون ایام تعطیل بود و کاری نداشتم و به علاوه پیشنهاد از طرف هم مباحثه ام بود پذیرفتم رفتم اما زود به اشتباه بزرگ خودم پی بردم دانستم که نهج البلاغه را من نمی شناختم و نه تنها نیازمندم به فراگرفتن از استاد بلکه باید اعتراف کنم که نهج البلاغه، استاد درست و حسابی ندارد. به علاوه دیدم مردی از اهل تقوا و معنویت روبرو هستم که به قول ما طلاب ممن ینبغی ان یشد الیه الرحال «از کسانی است که شایسته است از راههای دور بار سفر ببندیم و فیض محضرش را دریابیم.»

او خودش یک نهج البلاغه «مجسم » بود مواعظ نهج البلاغه در اعماق جانش فرو رفته بود. برای من محسوس بود که روح این مرد با روح امیرالمؤمنین (علیه السلام) پیوند خورده و متصل شده است. راستی من هر وقت حساب می کنم بزرگترین ذخیره روحی خودم را درک صحبت این مرد بزرگ می دانم; رضوان الله تعالی علیه و حشره مع اولیائه الطاهرین والائمة الطیبین.

من از این مرد بزرگ داستانها دارم از جمله به مناسبت بحث رؤیائی است که نقل می کنم:

ایشان یک روز ضمن درس در حالی که دانه های اشکشان بر روی محاسن سفیدشان می چکید این خواب را نقل کردند فرمودند:

«در خواب دیدم مرگم فرا رسیده است; مردن را همان طوری که برای ما توصیف شده است درخواب یافتم; خویشتن را جدا از بدنم می دیدم، و ملاحظه می کردم که بدن مرا به قبرستان برای دفن حمل می کنند مرا به گورستان بردند و دفن کردند و رفتند من تنها ماندم و نگران که چه بر سر من خواهد آمد؟! ناگاه سگی سفید را دیدم که وارد قبر شد و در همان حال حس کردم که این سگ، تندخویی من است که تجسم یافته و به سراغ من آمده است. مضطرب شدم در اضطراب بودم که حضرت سید الشهداء (علیه السلام) تشریف آوردند و به من فرمودند: غصه نخور، من آن را از تو جدا می کنم.» (12)

در این داستان اشاره ای به شفاعت هست که در بحث آینده به یاری خدا عنوان می کنیم.

پی نوشت ها:

1- آل عمران / 30

2- کهف / 49

3- زلزال / 6 - 8

4- بقره /281

5- نساء /10

6- حشر/18

7- تکویر / 1 - 14

8- جمعه / 8

9- بحار چاپ کمپانی جلد 5 جزء 4 ص 188

10- حجرات / 12

11- «خصال صدوق باب ثلثه، شماره 93

12- مرحوم حاج میرزا علی آقا اعلی الله مقامه ارتباط قوی و بسیار شدیدی با پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و خاندان پاکش (صلوات الله و سلامه علیهم) داشت. این مرد در عین اینکه فقیه (درحد اجتهاد) و حکیم و عارف و طبیب و ادیب بود و در بعضی از قسمتها مثلا طب قدیم و ادبیات از طراز اول بود و «قانون » بوعلی را تدریس می کرد از خدمتگزاران آستان مقدس حضرت سید الشهدا (علیه السلام) بود منبر می رفت و موعظه می کرد و ذکر مصیبت می فرمود کمتر کسی بود که در پای منبر این مرد عالم مخلص متقی بنشیند و منقلب نشود خودش هنگام وعظ و ارشاد که از خدا و آخرت یاد می کرد در حال یک انقلاب روحی و معنوی بود و محبت خدا و پیامبرش و خاندان پیامبر در حد اشباع او را بسوی خود می کشید با ذکر خدا دگرگون می شد مصداق قول خدا بود:

الذین اذا ذکر الله و جلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا و علی ربهم یتوکلون.(انفال/2)

نام رسول اکرم صلی الله علیه و آله یا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)را که می برد اشک از چشمانش جاری می شد یک سال حضرت آیة الله بروجردی (اعلی الله مقامه) از ایشان برای منبر در منزل خودشان در دهه عاشورا دعوت کردند منبر خاصی داشت غالبا از نهج البلاغه تجاوز نمی کرد ایشان در منزل آیة الله منبر می رفت و مجلسی را که افراد آن اکثرا از اهل علم و طلاب بودند سخت منقلب می کرد بطوری که از آغاز تا پایان منبر ایشان جز ریزش اشکها و حرکت شانه ها چیزی مشهود نبود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد